امیر رضا درست می گوید
سیل هر سدی را می تواند ویران کند
اما همانطور که در بلاگ داستانک گفته بودم، غوغا اندیشه را از هم می پاشاند، به ابتذال می کشدش.
سیل از پس ویرانی سد به گل می نشیند
نمونه اش را همین الان هم می بینیم.
در پس هر حرکت بزرگ، هر هیجان بزرگ، حماقتی نهفته است. در پس هیجان های اجتماعی حماقت های بسیار کوچک و مضحکی نهفته است. شور شعار و آشوب و ایثار و دست آخر هم خویش را به گواه خون ها پاسدار حقیقت دانستن.
این داستان کهنه از سر و ته یکی ست
من به گرد و خاکش مشامم نمی آشوبم، بقیه هم به من ربطی ندارند.
ترجیح من بر کم تر بودن تعداد است تا بر بیش تر بودنشان
اینجا هم برای درست کردن و اصلاح هیچ چیز ساخته نشده. آن چه دلیل ش جز خودش ست بوی خنگ بازی بشری می دهد. بوی آجر
شاید اصلا این چیز ها به من ربطی ندارد... نمی دانم. هر وقت خیال کردم چیزی باید نوشته شود اینجا می نویسم
No comments:
Post a Comment